Uncategorized

Definition of emotional literacy

3571-middle

Definition of emotional literacy

سواد هیجانی توانایی فرد در درک کردن و شناخت درست هیجانی است که تجربه می کند، به صورت کلی توانایی فرد در گوش کردن به دیگران و درک هیجانی که آنها تجربه می کنند و ظرفیت همدردی با آن ها و همچنین توانایی در ابراز احساسات به طور سالم و مؤثر . کسی که از نظر هیجانی باسواد است ، می تواند هیجانات خود را به گونه ای اداره و مدیریت کند که قدرت شخصی او را بالا ببرد و کیفیت زندگی او را بهبود ببخشد . اهمیت دیگر شناخت و نام گذاری هیجانی که در حال تجربه کردن آن هستیم این است که بتوانیم واکنش مناسب آن هیجان را از خود بروز دهیم . برای فردی که به سختی می تواند از پس هیجانات خود بر بیاید و یا واکنش و رفتار مناسب را نشان دهد ، ناتوانایی در ابراز احساساتشان به طرز معقول و مناسب می تواند صدمه زیادی به آن ها بزند و منجر به عصبانیت و پرخاشگری فرد شود و فرد نتواند ارتباط کلامی مناسبی را با دیگران برقرار کند . پس در لحظه ای که هیجانی را تجربه می کنیم باید بدانیم شدت هیجان چقدر است ، چه اتفاقی باعث به وجود آمدن آن هیجان شده ، در آن لحظه به خودمان چه می گوییم که این هیجان به وجود می آید و چطور می توانیم آن را تنظیم کنیم .

برای شناسایی هیجانی که در حال تجربۀ آن هستید در ابتدای کار از خود سؤالات زیر را بپرسید :

  • چه چیز باعث شد من این هیجان را داشته باشم ؟
  • به چه نتیجه ای رسیدم که این هیجان به من دست داد ؟

در جواب دادن به این سؤالات نکات زیر را در نظر بگیرید :

اسناد هیجان باید درونی باشد ، مسئولیت هیجان را باید قبول کنیم ، هیجان را نباید به کس دیگری نسبت بدهیم یعنی نباید بگوییم که شخص دیگری باعث به وجود آمدن این هیجان و احساس در من شده است زیرا هیچگاه کسی نمی تواند هیجانی را در ما ایجاد کند مگر اینکه ما در مورد رفتار او تفسیر و قضاوتهایی کرده باشیم. به عنوان مثال خشم در اثر تهدیدی به وجود می آید که موجودیت فرد را به خطر می اندازد مثلاً (عزت نفس ، ارزش ، کشور و یا فرزند فرد ) بنابراین خشم در درون انسان به وجود می آید تا من از داشته هایم محافظت کنم . و اگر قدرت جنگیدن را نداشته باشم ترس به سراغ من می آید و نه اضطراب . اضطراب هیجان نیست بلکه پاسخ فیزیولوژیکی بدن است به ترس . غم زمانی ایجاد می شود که آنچه که برای من ارزشمند بوده را از دست می دهم . درواقع تابع تعبیر فرد از موقعیت است .

 

 در اینجا باید به این نکته توجه کنیم که 2 نوع هیجان داریم _ هیجانات اولیه و ثانویه

  • هیجانات اولیه که شامل ترس ، خشم ، غم و شادی، تعجب و انزجار هستند . این هیجانات غریزی هستند و مبنای تکاملی دارند. هیجانات اولیه اولین و سریعترین پاسخی است که در درون فرد نسبت به یک موقعیت ایجاد می شود . یعنی فرد در به وجود آمدن آن ها نقشی ندارد . گاهی اوقات مشکل هیجانات اولیه این است که به همان سرعتی که ظاهر می شوند به همان سرعت هم ناپدید می شوند و جای خود را به هیجانات ثانویه می دهند و همین جایگزینی باعث می شود که موقعیت و تجربۀ احساسی برای فرد پیچیده شود و درک آنچه را که واقعاً در درون فرد در جریان است را دشوار کند .
  • هیجان های ثانویه هیجاناتی ست که فرد در یک موقعیت خاص ابرازش می کند . که ممکن است مستقیماً در اثر هیجان اولیه  و یا تحت تأثیر طرز فکر فرد به وجود آمده باشد . مثلاً ممکن است عکس العمل فرد به یک موقعیت و یا هیجانی که در آن موقعیت احساس می کند تحت تأثیر اتفاقاتی باشد که در گذشته برای فرد پیش آمده . در این صورت فرد هیجانی که به آن موقعیت نشان می دهد کاملاً هماهنگ با موقعیت پیش آمده نیست بلکه متاثر از اتفاقات و خاطرات گذشته فرد می باشد که اکثرا در ناهشیاری فرد ذخیره شده اند.

پیدا کردن دلیل اصلی ای که پشت یک واکنش و یا یک رفتار است نشان میدهد که ما در حال بررسی هیجانات اولیه هستیم درحالی که هیجانات ثانویه در اثر پردازش اطلاعات و درک فرد از واقعه که با واقعیت فاصلۀ زیادی دارد حاصل می شود .به عبارت دیگر هیجانات ثانویه هنگامی رخ می دهد که شما احساسی دربارۀ هیجانی که تجربه کرده اید داشته باشید . به عنوان مثال شخصی شما را آزرده خاطر کرده است و شما به خاطر صدمه ای که به شما وارد شده، احساس عصبانیت می کنید ولی یاد گرفته اید که نباید عصبانیت خود را بروز دهید بنابراین نسبت به عصبانیت خود احساس شرم می کنید در اینجا شرم هیجان ثانویۀ شمامحسوب میشود . هیجانات ثانویه ، هیجانات شما را تبدیل به عکس العمل ها و یا احساسات پیچیده می کنند . مثلاً می توانند شدت هیجان تجربه شدۀ شما را بالا ببرند .

 

 

انواع هیجانات ثانویه

  • هنگامی که در مورد هیجان اولیه ای که در حال تجربه کردن آن هستید احساس ناراحتی کنید و یا آن را قضاوت کنید ، یعنی هنگامی که نتوانید هیجان اولیه خود را به عنوان یک هیجان عادی و طبیعی ، معقول و یا حتی مفید ارزیابی کنید آنگاه در شما هیجان ثانویه ای ایجاد خواهد شد . مثلاً هنگامی که فردی شما را ترک کرده ، به جای اینکه احساس غم کنید ، احساس عصبانیت می کنید زیرا با خود می گویید که من نباید به خاطر از دست دادن این فرد غمگین شوم بلکه باید عصبانی باشم زیرا او احساس بی ارزشی به من داده است .
  • احساسی که ناشی از تصویری است که از خود دارید . به عنوان مثال شما تصور می کنید رفتاری که یک فرد انجام داده و یا اتفاقی که افتاده ، مستقیماً به شما مربوط می شود یعنی به ارزش شما ، خوب بودن و یا بد بودن شما مربوط میشود، در این حالت احساسی که به شما دست می دهد تشدید شدۀ هیجان اولیه است . اگر شما بدانید که آن اتفاق و یا رفتار فرد مقابل شما، تنها در مورد خود آن ها می گوید و نه شما ، آنگاه هیجانی که احساس می کنید تشدید نخواهد شد .
  • هیجانات شدید تجربه شده در گذشته در حافظۀ شما ذخیره می شود . و شما به راحتی می توانید واکنش هیجانی ای که به آن واقعۀ خاص دادید را به یادآوری کنید . بنابراین هیجانی را که در گذشته احساس کردید ، هنگامی که با واقعه ای مشابه واقعۀ گذشته روبرو می شوید، در آن موقعیت به راحتی می توانید دوباره تجربه کنید . پس اگر به جای اینکه به گذشته برگردید ، هیجان خود را آنطور که در لحظۀ اکنون است تجربه کنید ، هیجانات گذشته رنگ خواهند باخت .
  • هیجاناتی که براساس فرضیات و قضاوت های شما از محیط پیرامونتان است . همۀ ما فرضیاتی در مورد جهان پیرامون خود داریم که می تواند درست باشد و یا نادرست . به هرحال این فرضیات می تواند شدت هیجانی را که احساس می کنید تضعیف و یا تقویت کند . مثلاً اگر فرض شما این باشد که همۀ آدم ها باید شما را تأئید کنند ، در موقعیتی که شما تأئید نمی شوید ، ممکن است انواعی از هیجانات مانند غم ، شرم ، عصبانیت را با شدت زیادی تجربه کنید اگر شما یاد بگیرید که ممکن است برخی افراد شما را تأئید نکنند و این مشکلی برای شما به وجود نمی آورد و یا از ارزش کار شما کم نمی کند . آنوقت هیجانی که در این جور مواقع احساس می کنید غلو شده و پیچیده نباشد .
  • هیجاناتی که از ترس شما از آینده و یا پیش بینی شما از آینده سرچشمه می گیرد نیز هیجانات ثانویه محسوب می شوند .

برای اینکه پی ببرید که آیا هیجانی که در حال تجربۀ آن هستید اولیه است و یا ثانویه ، سؤالات زیر را از خود بپرسید :

  • آیا این هیجان واکنش مستقیم به آنچه که اتفاق افتاده است ؟ (هیجان اولیه)
  • آیا این هیجان در حال تشدید شدن است ؟ (هیجان ثانویه)
  • آیا این هیجان را بیشتر مواقع خارج از موقعیتی که می تواند این هیجان را ایجاد کند ، تجربه می کنید ؟ (هیجان ثانویه)
  • هنگامی که اتفاقی که باعث ایجاد آن هیجان شده کم رنگ می شود ، هیجان شما نیز کم رنگ می شود ؟ (هیجان اولیه)
  • آیا هیجانی که بالا آمده را به مدت زمان طولانی ای حتی پس از از بین رفتن آن اتفاق ، همچنان تجربه می کنید و همین باعث می شود که در زندگی شما اخلالی وارد شود و تجربیات زمان حال شما را تحت تأثیر قرار دهد ؟ (هیجان ثانویه)
  • آیا این هیجان پیچیده ، مبهم و غیرقابل درک است ؟ (هیجان ثانویه)

Leave your thought here

Your email address will not be published. Required fields are marked *