انسان میخواهد شاهدی داشته باشد.
شاهدی که او را از خطر دیده نشدن در تمام عمر نجات دهد.
انسان میخواهد شاهدی داشته باشد.
شاهدی که او را از خطر دیده نشدن
در تمام عمر نجات دهد.

در آسنتیک، ما معتقدیم که اصالت و ریشهها اهمیت بسیاری دارند. واژه “آسنتیک” از کلمهای یونانی باستانی نشأت گرفته که به معنای “اصیل” و “راستین” است. Authentes از ترکیب دو واژه autos (به معنای خود) و hentes (به معنای انجامدهنده) شکل گرفته است، و این “خودِ انجامدهنده”، نماد اصالت راستین و حقیقی فرد است.

سیزیف برای گریختن از مرگ محکوم شد تا تختهسنگی را به دوش گرفته و به بالای کوه برساند. به این امید که از مجازات مرگ نجات پیدا کند و رها و جاودانه شود، اما هر بار که به قله نزدیک میشد، سنگ به پایین میغلتید. او هر روز این کار را تکرار میکرد. سنگِ سنگین را به دوش میکشید و کوه را بالا میرفت، اما هر بار درست نزدیک قله، آنکه پیروز میشد، سیزیف نبود. پیروز این داستان نیروی جاذبه و شیب تند بود، شاید هم سنگی که قرار نبود به قله برسد.
سیزیف، خدای اسطورهای، همچنان با اراده تسلیم شکستهایش نبود، اما این اراده او را جاودانه نکرد و در چرخهی جستجوی بیپایانِ رهایی تا همیشه گرفتار ماند. زندگی در رهایی بود، اما شاید در رها کردن سنگی که هرگز قرار نبود به قله برسد.
همهی ما سیزیفوار چرخهای زیادی را در زندگی تکرار میکنیم تا شاید پایان قصه عوض شود، اما پایان تمام قصههای ما یکسان است؛ مادامی که نمیدانیم در کدام چرخه و به ارادهی چه کسی و با ترس از چه چیزی گرفتار شدهایم.
چگونه میتوانم از چرخههای تکرار شوندهی سیزیفی رها شوم؟

گاهی اوقات افرادی که بیشتر از همه دوستشون داریم، کمتر از همه میتونیم کمکشون کنیم شاید چون دردها و زخمهاشون برای ما هم با دردهمراهه و از طرفی مطمئن نیستیم کاری که انجام میدیم لزوما کمک مناسبی هست یا نه؟
هدیه دادن “فرصتی” به اون آدم برای اینکه بتونه از همراهی یک متخصص بهرهمند بشه شاید تلاش مؤثرتری باشهو با توجه به اینکه در اصول حرفهای روان درمانی پرداخت هزینه جلسات درمان بهتره توسط خود مراجعه کننده انجام بشه، پس پرداخت مستقیم هزینه جلسات از طرف فرد دیگه میتونه بر فرآیند روان درمانی اثر منفی داشته باشه و ضمن اینکه فراهم کردن “یک فرصت” برای فردی که برامون مهمه متفاوت از اقدام مستقیم برای رزرو وقت و هدایتش به سمت مسیر روان درمانی است. چون در اون صورت “میل شما” به “ انتخاب” اون فرد ارجحیت پیدا میکنه.
و در نهایت مهمه که فرد بعد از هر جلسه اقدام به پرداخت هزینه همان جلسه بکند و نه از قبل و به صورت پکیج چند جلسهای! برای حفظ حق انتخاب فرد برای “حضور” یا “عدم حضور” در “هر جلسه” و نه بر اساس یک مسیر از پیش تعیین شده برای تکمیل تعداد مشخصی از جلسات.
سیزیف برای گریختن از مرگ محکوم شد تا تختهسنگی را به دوش گرفته و به بالای کوه برساند. به این امید که از مجازات مرگ نجات پیدا کند و رها و جاودانه شود، اما هر بار که به قله نزدیک میشد، سنگ به پایین میغلتید. او هر روز این کار را تکرار میکرد. سنگِ سنگین را به دوش میکشید و کوه را بالا میرفت، اما هر بار درست نزدیک قله، آنکه پیروز میشد، سیزیف نبود. پیروز این داستان نیروی جاذبه و شیب تند بود، شاید هم سنگی که قرار نبود به قله برسد.
سیزیف، خدای اسطورهای، همچنان با اراده تسلیم شکستهایش نبود، اما این اراده او را جاودانه نکرد و در چرخهی جستجوی بیپایانِ رهایی تا همیشه گرفتار ماند. زندگی در رهایی بود، اما شاید در رها کردن سنگی که هرگز قرار نبود به قله برسد.
همهی ما سیزیفوار چرخهای زیادی را در زندگی تکرار میکنیم تا شاید پایان قصه عوض شود، اما پایان تمام قصههای ما یکسان است؛ مادامی که نمیدانیم در کدام چرخه و به ارادهی چه کسی و با ترس از چه چیزی گرفتار شدهایم.